رانندگی تو باغ
سلام به دردونه ی مامانیییییییی
امروز عمه جونت واسه نهار دعوتمون کرده بود باغ علاوه بر ما خانواده ی عمو جونتم دعوت بودن خدائیش
خیلی بهمون خوش گذشت توهم مثل همیشه پسر خوبی بودی و مامانی رو اذیت نکردی
تازه داداش عمو حمید با ماشین سنگین اومده بود واسه همین مامانی از عمو خواست تا از تو
توی ماشین چند تا عکس بندازه که تو ام حسابی ژس راننده هارو گرفتیکه اولین بار بود پشت
رل نشستی خدا به خیرکنه که اولیش رو با ماشین سنگین شروع کردی
خلاصه تا عصری اونجا بودیم و دم غروب اومدیم خونه الانم جنابعالی تو بغل مامانی داری
لالا میکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی