گل پسرم امیر مهدیگل پسرم امیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

شکلات مامانی وباباش♥

اولین عید

گل پسر مامان سلامممممممم جیگر طلا ی مامانی عیدت مباررررررررررررک عسل مامانی دیروز خیلی کارداشتم آخه شب عید بود و قرار بودواسه شب برا بابابزرگ اینا مهمون بیاد بخاطر همین صبح بعداز اینکه از خواب بیدار شدی بردمت حموم تاحسابی خوشگل وخوشتیپ بشی بعداز حمام کردن خیلی ارام خوابیدی منم از ترس اینکه خدای نکرده سردت بشه حسابی پوشوندمت اخه دیروز یه خورده سرد بود ماشاا... تا ظهری خوابیدی ونزدیکی های عصر رفتیم بالا خونه بابابزرگ خلاصه بعداز شام مهمونامون اومدن بعداز رفتن مهمونا رفتیم خونه خانوم جون اخه حاجی جون بعداز افطار حالش بد شد نتونست بیاد به هر حال وقتی رفتیم خونه ای خانوم جون همه ای دایی هات اونجا بود ن که بعداز کلی خندیدن و عکس انداختن ...
9 شهريور 1390

کشف تازه

عزیز دل مامانی سلام  امروز یه کشف تازه داشتی.  ماشاا...روز به روزداری کنجکاوتر وباهوشتر میشی کشف امروزتم نگاه کردن باتعجب زیاد وبایک عالمه سوال به دستهای مشت کردت بود که با تکون دادن دستات چشمای نازت هم پی نگاه کردن به دستات بود تازه علاوه بر اون به برنامه های تلویزیون هم  علاقه مند شدی چون هروقت تلویزیون روشن باشه تویکی از بیننده هاشی بااین حال منم چندتاعکس در حین نگاه کردن به دستات ازت انداختم که آخرش کلافه شدی و گریه کردی شایدم چون در حین اکتشاف مزاحمت شدم ناراحت شدی به هر حال امیدوارم تواکتشافت به جاهای خوبی برسی نفسسسسسسسسسسم   ...
7 شهريور 1390

شروع به کار وبلاگ

به نامش... مطلب اول وبلاگ رو اینجانب عموی امیر مهدی افتتاح می کنم ! انشاالله این وبلاگ روز به روز با خاطرات امیر مهدی به روز می شه ... برا شروع یه عکس از قند عسل بابایی و مامانی می ذاریم برای دیدن عکس به ادامه مطلب مراجعه کنید ...   ...
12 تير 1390