گل پسرم امیر مهدیگل پسرم امیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

شکلات مامانی وباباش♥

یه روز پائیزی

سلام گلکم امروز حسابی اقا بودی عزیزم چند روزی بود که از بابایی میخواستم تا شما رو ببر آرایشگاه اخه تا این  مدت خودم شما رو میبردم ارایشگاه زنانه  بابایی هم موافقت کرد وبراساعت شش و نیم عصر وقت  گرفت ما هم شمارو با کلی حرف زدن و جایزه خریدن راضی کردیم که ببریم البته من هم رفتم تا شما  بهونه ای نداشته باشی وقتی نوبتت شد من خیلی استرس گرفته بودم فقط به خاطر اینکه آرایشگاه رو  رو سرت نذاری تا عموها از دستت کلافه نشن اما وقتی عمو کارش رو شروع کرد من این شکلی شده  بودم از تعجب که واقعا این امیر مهدی که انقدر اروم نشسته خدایی که خیلی پسر خوبی شده  بودی افرین عزیزم ما هم به ...
27 مهر 1392

باغ موزه

پسر نازنینم ودوستای گلم با کلی تاخیر سلام این چند مدت که نبودیم اتفاقات خوبی افتاد وجاهای خوبی برا مسافرت رفتیم که اگه فرصت کردم عکس  هاش رو برات میذارم پسر گلم اما امروز بعد از چند روز برنامه ریزی رفتیم باغ موزه دفاع مقدس تا شما  اب نمارو یا به قول خودت(آب نبات)رو ببینیم هرچند اولش بهمون اجازه نمیدادن چون برا گروه خاصی رزرو  شده بوداما با کلی اصرار رفتیم داخل که عکس هاش رو برات میذارم عزیزم که البته در موزه بسته شده  بود وعکس ها از محوطه وآب نما هستش                           ...
6 مهر 1392

تولد 2 سالگی عزیزترینم

پسر گل مامانی سلام      عزیزم بهترینم تولدت مبارک     اصلا باورم نمیشه که دارم برات پست 2سالگیت رو مینویسم ماشاا... حسابی بزرگ وشیطون شدی راستی  روز 11اردیبهشت مصادف با ولادت حضرت زهرا علیه السلام از شیر گرفتمت خیلی اذیت شدی و بهانه  گرفتی که همچنان الان هم ادامه داره ولی باز غذا خوردنت هیچ فرقی نکرده تو 2سالگی به زور 11 کیلو شدی که خدارو شکر باز خوب حرف زدنت ومتوجه مطالب شدنت عالی فقط به خودکار یا مداد میگی (ادوبه )که نمیدونم این رو چطوری اختراع کردی خیلی شیرین کاریهای زیادی داری عزیزم که دیگه الان فرصت نمیکنم همه اش رو بگم اما این رو بدو ن عزیزم که خیلی دوست دارم وهرروز ن...
19 خرداد 1392

اسم مامانی

سلام به پسر گل مامانی و همه دو ستای نازنینم امروز گل پسری بااون لحن شیرینش اسم مامان رو گفت ( نسه )یعنی همون نفیسه                           عاشقتممممممممم عزیزمممممممممممم                  ...
15 بهمن 1391

دومین یلدا

سلام به شیرین شکر مامانی   یلدات مبارک   خداروشکر  شب یلدا ی امسال خیلی بهمون خوش گذشت آخه آقاجون (بابای بابایی)اینا  به همراه عمه زهرا(عمه جون مامانی وبابای)تصمیم گرفتن برن قم خونه ای عمه جون زینب ودایی جون  حسن (امیر مهدی) هم زیارت هم اینکه امشب رو دور هم باشن که ما هم باهاشون همراه  شدیم هرچند فقط یک شب بودولی خیلی بهمون خوش گذشت   ازامیر مهدی جونم عکس گرفتیم ولی چون حجمش زیاد آپلود نمیشه       ...
2 دی 1391