گل پسرم امیر مهدیگل پسرم امیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

شکلات مامانی وباباش♥

عکس شکلات

سلام پسرک نازم امروزبالاخره موفق شدم از دندون های نازت عکس بگیرم   اینجا هم ناراحت از اینکه دارم ازت عکس میگیرم صبرت تموم شد شروع کردی به گریه کردن دیدی مامانی دست بردار نیست داشتی می اومدی سراغم ...
30 ارديبهشت 1391

تولد 11ماهگی

پسرک ماهم سلام یکی یه دونه مامان ماهگیت مبارک   ماشاا... پیشرفت های زیادی داشتی به صورت نامفهوم مامان میگی که چفدر من ذوق میکنم    کلاغ پر میگی انگشت سبابه ات رو میذاری زمین وبه جای کلاغ میگی جوجو وبه جای پر هم (الف بافتحه) میگی وقتی اتل متل رو واست میخونم انگشت های یه دستت رو باز میکنی و انگشت دستت دیگت رو روی انگشتهای دستت که بازکردی میذاریکه انگاری داری اتل متل بازی میکنی پوف کردن رو یاد گرفتی از لحاظ حرکتی هم ماشاا... خیلی خوبی؛ تعادل ایستادنت بیشتر شده از من یا پشتی یا هر وسیله ای که مقداری ارتفاع داشته باشه میگیری و بلند میشی وقتی اسمت رو صدا میکنم سریع میگی بله البته بدون ب  و...
26 ارديبهشت 1391

نبودن این چند مدت وعقد دایی جون

سلام به پسرک ناز و همه دوستای گلم که تو این مدت جویای حالمون بودن خدارو شکر خوبیم فقط وقت نوشتن نداشتم عل ت در گیری های این چند مدت، این بودکه داداش ته تقاری ما تو دید وبازدید عید ازدختر یکی از فامیل  های دورمون خوشش اومد ماهم که منتظر یه چنین فرصتی برای زن دادن برادرمون بودیم بااحترام به  رسم ورسومات خواستگاری پیش رفتیم و جواب مثبت رو از عروس خانم گرفتیم و دو روز مونده به میلاد  ولادت حضرت زهرا یه جشن عقد مفصلی گرفتیم به خاطر همین هم من در گیر خرید واسه خودم،پسرم،خرید عروس وکلی کارهای دیگه بودم  ایشاا... که همه جوان ها خوشبخت بشن ...
26 ارديبهشت 1391

سیزده بدر

پسرک ملوسم سلام امسال هم مثل سال های گذشته سیزده بدررفتیم باغ بابابزرگ، مامان جون هم واسه ناهار کوفته  پخته بود که شما هم برای اولین بار طعم خوشمزه کوفته رو چشیدی موقع برگشت هم که همه داشتن سبزه گره میزدن تازه یادم افتاد که سبزه مون رو جا گذاشتیم که وقتی اومدیم خونه بابای سبزه رو پرت کرد تو حیاط     بقه عکسها تو ادامه مطلب................. مشغول خوردن کوفته باقاشقی دیدی با قاشق سخت با دست میخوای بخوری انگاری قصد خوردن نداری الانم در حال له کردن با انگشتاتی فکر کنم این با مزاجت بیشتر سازگار ...
20 فروردين 1391

اولین پست سال 91

سلام نفس مامان عیدت مبارک وسلام به همه دوستای مهربون عید شما هم مبارک باشه   خداروشکر ماسال خیلی خوبی رو با خبرهای خیلی خوب شروع کردیم که ایشاا... تا آخر سال هم  همینطور باشه اول اینک ماهمیشه لحظه تحویل سال میریم مزار شهدا سر خاک عموی من وبابای که شهید شده به همین دلیل هرسال به اتفاق بیشتر اعضای فامیل به اونجا میریم که امسال شما  هم به جمع ما اضافه شدی ولحظه تحویل سال رو برامون شیرین تر کردی   پسرک نازم روز سوم عید هم دومین دندون جنابعالی افبخار دادن و درآومدن ولی تا الان نتونستم که ازشون عکس بگیرم چون شما گریه میکنی و نمیزاری که عکس بگیرم   واینکه پسر قشنگم ...
19 فروردين 1391

تولد9ماهگی

سلام عسلم تولد 9 ماهگیت مبارک اشاا... که همیشه سلامت باشی ولبخند رو لبهای نازت بمونه فکر کنم این  آخرین مطلب امسال که  برات مینویسم ایشاا...که تو سال جدیدادامه مطالب رو برات مینویسم امسال  که تو کنارم بودی با همه سال های زندگیم متفاوت بود وخیلی هم زود سپری شد با همه خوب وبدش  امیدوارم که سال جدیدواسه ما وهمه دوستای گلمون سال خوبی باشه پسرک نازم ودوستای گلم پیشاپیش عیدتون مبارک                 ...
29 اسفند 1390

آش دندونی

سلام گلم امروز بالاخره آش دندونی پختیم اونم بعداز یک ماه دندون درآوردن تازه من هم خبر نداشتم واسه ناهار رفتم خونه مامان جون که گفت امروز واسه ناهار آش دندونی درست کرده دستش درد نکنه آخه من اصلا کمکش نکردم چون داشتم خونه تکونی میکردم ولی واسه خوردن اولین بودم  خودتم چند قاشقی خوردی ولی خیلی خوشت نیومد عزیزم ایشاا... که دندون های نازت بدون درد دربیان و همیشه هم سالم بمونن ...
26 اسفند 1390