گل پسرم امیر مهدیگل پسرم امیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

شکلات مامانی وباباش♥

شکستن اولین اسباب بازی

سلام لیموشیرینم     (به خاطر اینکه لپهای نازت بوی لیموشیرین میده) چند روز پیش رفته بودیم خونه ای خانوم جون اینا؛من هم طبق معمول چند تا از اسباب  بازی هات(جغجغه هات) روبرده بودم که اونجا بازی کنی ؛شما هم عادت داری که موقع  بازی هرچی که دستت هست رو از روی خوشحالی به زمین بکوبی که حاجی فیروزت رو هم این مدلی شکستی   فدای سرت عزیزم  ماشاا... گل پسرم قوی دیگه وقتی که سالم بود اینهم از حال و روز الانش عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ...
1 بهمن 1390

تولد 7 ماهگی

                                            سلام پسرک نازم              تولد ماهگیت مبارک ببخشید که انقدر دیر اومدم تا تولدت رو تبریک بگم آخه قشنگم هم امتحاناتم شروع شده هم یه چندروزی اینترنتمون قطع بود وهم  هردومون سرما خوردیم که باعث شده کمتر بیام  و وبت رو آپ کنم ماشاا... تو این ماه شیرین کاری های زیادی داشتی ولی همچنان پاهات رو زمین نمیذاری اگر هم بزا...
26 دی 1390

التماس دعا

    امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست     ...
24 دی 1390

اولین خرابکاری

شکلاتم سلام امروز صبح مامانی داشت کتاب میخوند و شما هم چون تازه چرخیدن رو یاد گرفتی  داشتی عرض خونه رو میچرخیدی که به پشتی برخوردی و دیگه نمی تونستی  بچرخی (آخه حالا فقط به طرف راست بلدی بچرخی) انقدر دست وپاهات رو به پشتی زدی که پشتی افتاد روت من هم بجای اینکه اول کمکت کنه رفتم دوربین رو اوردم تااز اولین شلوغ کاریت عکس بندازم البته شما هم از   کارت خیلی خوشت اومده بود چون باز بعداز چنددقیقه کارت رو تکرار کردی ومامانی خوشحال از این شیرین کاریهای که میکنی  خیلیییییییییییییییی دووووووووووووووووووووووووووست دارممممممممممم قربون اون تعجبت   ...
3 دی 1390

اولین شب یلدا

ناز پسرم سلام امشب اولین شب یلدای تو که باهم دیگه جشن گرفتیم که البته با ماه محرم مصادف شده بود امروز بعداز ظهر هم با مامان جون یه سررفتیم خونه ای خاله اش از اونجا هم رفتیم خونه مامانش یعنی مامان بزر گ بابای تا امشب رو دورهم باشم که حسابی خسته شدیم بخاطر اینکه بچه ها حسابی شلوغ کردن توهم آخرهاش خسته شده بودی الانم تو خونه ایم وجنابعالی داری بهانه میگیری قربون پسر گلم بشم               شب یلدات مبارک عزیزم ...
1 دی 1390

اولین کتاب

یکی یه دونم امروز عصری با باباجون رفتیم کتابخونه تا واسه ای مامانی جزوه بخریم که منم ازفرصت استفاده کردم ویه کتاب داستان ویه کتاب تربیتی برات خریدم مبارکت باشه عسلم ...
24 آذر 1390

شروع اولین غذای کمکی

سلام برقند عسل مامانی  دیروز قبل ازاینکه ناهارمون رو بخوریم از مامان جون خواستم که برات فرنی درست کنه آخه من بلد نیستم فرنی درست کنم که مامانی هم زحمت کشیدو برات درست کرد که البته توهم دستیارش بودی تا ببینی قرار چه غذای خوشمزه ای رو نوش جان کنی  مامانی قربونت بشه با این غذا خوردنت                        کمک به مامان جون قند عسل وظرف غذاش نوش جونت گل پسرم انقدر خوشش اومده بود که میخواست قاشقشم بخوره ...
23 آذر 1390

تولدشش ماهگی

گل پسرم سلام                                       تولد تولد تولدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مبارکککککککککک خوشگله مامانی تولد شش ماهگیت مبارک البته سه روز پیش بود اما جون اینترنتمون قطع بود  امروز برات مینویسم ماشاا..تواین مدت پیشرفت های زیادی داشتی و حسابی شیطون شدی یاد گرفتی که میچرخی و غل میخوری اونم به شکل دایره ای واگه یه مانعی هم جلوی راهت باشه یه جیغ بنفش میزنی تو اون مانع رو از جلوی راهت برداریم یاد گرفتی که پاهای چوچولوت  رو بلند میکنی و دستای نا...
23 آذر 1390

اولین نذری

گلکم سلام امسال اولین سالی بود که تو هم توشب عاشورا واسه ای پختن حلیم نذری کنارمون بودی بخاطر همین چندتا عکس از کنار دیگ ازت انداختم پدرجون  امیر مهدی بغل بابایی ومامان جون ...
17 آذر 1390