شکلات مامانی وباباش♥

سلام به پسر گلم خیلی وقت که واست مطلب نذاشتم از بس که مامانی تنبل الانم یه دفعه ای هوس  کردم مطلب بزارم  شما هم خوابی و بابای هم هنوز از سرکار نیومده مامانی هم آماده منتظر بابایی تاایشاا.. بیادوبریم عروسی پسر خاله مامان   راستی عزیزم امروز اولین کوتاهی موی رسمیت  بود بخاطر این میگم رسمی چون تاحالا مامانی چندبار موهای نازت رو کوتاه کرده بود ولی امروز بردمت پیش  یه آرایشگر خانوم وموهات رو حسابی  ناز کرد هر چند بماند که حسابی گریه کردی دوست دارم ملوسکم پس حالا تا چند روز دیگه بای ...

اینهم از کادوهای تولدت عزیزم قربون اون چشای پف کردت آخه تازه از خواب بیدار شدهن بودی که مامانی این عکسهارو از شما گرفت این واکر کادوی من وبابایی این دوچرخه هم از طرف مامان جون فاطمه و بابا علی تلفن از طرف عمه جون فائزه  ماشین دیوانه ازطرف دایی جون محمد  واین اسباب بازی پنگوئن هاهم از طرف عمو علی جون بقیه مهمون های گلمم کادوی نقدی وسکه دادن دست همگیشون درد نکنه  ایشاا... که همیشه شاد وسلامت باشن ...

یه سلام گرم تابستونی به پسر یکی یه دونه ام و همه ای دوستای نی نی وبلاگیم بالاخره با یه تاخیر طولانی همراه با جشن تولد زنبوری پسر گلم که تو روز نیمه شعبان برگزار شد برگشتیم   بقیه عکسها تو ادامه مطلب تزئینات منزل     فلش در ورودی میز تنقلات ومیوه کیک تولد ...

شیرین شکرم سلام    این هم چندتا عکس از تولدت( تولدخانوادگی )آخه هنوز مراسم تولد اصلی مونده این هم کادوی کوچیک ما(مچ بند) البته مامانی این اصل کاری نیستا   ...

  تولد  تولد    تولدت      مبارک مبارک       مبارک تولدت    مبارک   پسر زیبای من بزرگترین نعمت خدادادی وفرشته ای کوچک خوشبختی تولدت        را هزاران بار بر تو تبریک میگویم وبا تمام وجود دوستت دارم   امروز برا مامانی بهترین روز دنیاست چون لذت زیبای مادر بودن رو چشیدم    خدایا ازت ممنونم بابت این نعمت زیبای که به من ارزانی دا شتی                   &n...

  بابای نازنینم روزت مبارک با تمام وجود دوستت دارم و بر دستهای پر مهرت بوسه میزنم همسر عزیزم روزت مبارک ...

 سلام پسرک نازم روز یکشنبه ای هفته ای قبل مامان جون (مامان بابا)از توی حیاط خونمون کلی گل ،گل محمدی چیدگفتیم ما هم مثل مردم کاشان که رسم دارن بچه هایی رو که اولین بهارشون توی گل محمدی  می غلتونن ماهم براامیر مهدی این کار رو انجام بدیم گل هارو پر پر کردیم وتوی یه پارچه ای سفیدی ریختیم و امیر مهدی گذاشتیم توی گل ها اولش نترسید ولی بعدش چون میخواستیم توی پارچه  به حالت تاپ تکونش بدیمترسید وگریه کرد بعدش هم گلهارو باید توی ابی که در حال جاری  شدن باشه بریزیم   که عمه جون گلها رو برد سر کوچه مون و ابی که از کوه میاد ودر حال جاری ریخت  کلا مراسم جالبی بود و برای س...

سلام پسرک نازم امروزبالاخره موفق شدم از دندون های نازت عکس بگیرم   اینجا هم ناراحت از اینکه دارم ازت عکس میگیرم صبرت تموم شد شروع کردی به گریه کردن دیدی مامانی دست بردار نیست داشتی می اومدی سراغم ...

پسرک ماهم سلام یکی یه دونه مامان ماهگیت مبارک   ماشاا... پیشرفت های زیادی داشتی به صورت نامفهوم مامان میگی که چفدر من ذوق میکنم    کلاغ پر میگی انگشت سبابه ات رو میذاری زمین وبه جای کلاغ میگی جوجو وبه جای پر هم (الف بافتحه) میگی وقتی اتل متل رو واست میخونم انگشت های یه دستت رو باز میکنی و انگشت دستت دیگت رو روی انگشتهای دستت که بازکردی میذاریکه انگاری داری اتل متل بازی میکنی پوف کردن رو یاد گرفتی از لحاظ حرکتی هم ماشاا... خیلی خوبی؛ تعادل ایستادنت بیشتر شده از من یا پشتی یا هر وسیله ای که مقداری ارتفاع داشته باشه میگیری و بلند میشی وقتی اسمت رو صدا میکنم سریع میگی بله البته بدون ب  و...

سلام به پسرک ناز و همه دوستای گلم که تو این مدت جویای حالمون بودن خدارو شکر خوبیم فقط وقت نوشتن نداشتم عل ت در گیری های این چند مدت، این بودکه داداش ته تقاری ما تو دید وبازدید عید ازدختر یکی از فامیل  های دورمون خوشش اومد ماهم که منتظر یه چنین فرصتی برای زن دادن برادرمون بودیم بااحترام به  رسم ورسومات خواستگاری پیش رفتیم و جواب مثبت رو از عروس خانم گرفتیم و دو روز مونده به میلاد  ولادت حضرت زهرا یه جشن عقد مفصلی گرفتیم به خاطر همین هم من در گیر خرید واسه خودم،پسرم،خرید عروس وکلی کارهای دیگه بودم  ایشاا... که همه جوان ها خوشبخت بشن ...